نزدیک ترین دوست تان تا فردا می میرد، چه کار می کنید؟
می برمش شهر بازی. برایش ساندویچ کثیف می خرم، با او پلی استیشن بازی می کنم و به او می بازم. آخر سر هم ترکیب خربزه و عسل را رویش آزمایش می کنم تا ببینم که این افسانه ای که تعریف می کنند حقیقت دارد یا نه. چون به هر حال خوب است که این دم آخری یک خدمتی به علم کرده باشد.
اگر روباه بودید به جای لک لک دوست داشتید کی را به مهمانی تان دعوت کنید و بهش آن طور غذا بدهید؟ چرا؟
خیلی لوس است که جلوی زنبور، گل مصنوعی سرو کنم و بی رحمانه است اگر به یک ماهی توی آبکش غذا بدهم. ترجیح می دهم یک سوسک دعوت کنم و جلویش توالت فرنگی بگذارم.
طولانی ترین روز زندگیتان کی بوده؟ چرا به نظرتان این قدر طولانی می آید؟
البته واضح و مبرهن است که طولانی ترین روز هر آدمی، اول تیر هر سال است ولی به طور کلی روزهایی که مجبور می شوم صبح زود از خواب بیدار بشوم، سخت و طولانی می گذرد. ضمنا برای یکی مثل من که برای کار قرارداد می بندد، روز ما قبل واریز پول به حساب هم سخت می گذرد.
اگر آخرین بازمانده زمین باشید، چه کار می کنید؟
پیرو جواب قبلی تخت می خوابم. چون دیگر نه کسی زیر گوشم جارو برقی روشن می کند، نه برای تکمیل خانم نیم ساخته همسایه تیرآهن و آجر خالی می کنند، نه اپراتور محترم تلفن همراه هر روز ساعت هفت صبح پیشنهاد آهنگ پیشواز می فرستد، نه یکی مثل حضرتعالی کله سحر زنگ می زند و سوال های عجیب و غریب می پرسد.
چیزی که دکمه عشقتان را فشار می دهد چی است؟
برای پاسخ به این سوال، نخست باید محل دقیقش را بپرسید تا با فشار دادنش جواب کشف شود. آدرس دکمه مورد نظر را بعدا به طور محرمانه برایم پیامک کنید. ولی عجالتا یک دهکده ییلاقی آبا و اجدادی به اسم شاهندشت. ضمنا عشق مثل ته دیگ لوبیا پلو می ماند. آدم از آن سیر نمی شود!
می خواهید روی سنگ قبرتان چی بنویسند؟
حلالم کنید.
یک بلک لیست پنج نفره بنویسید.
1-تیری هانری به خاطر اینکه با یک گل چرند برزیل را در جام جهانی 2006 حذف کرد.
2-تک تک اعضای تیم ملی فوتبال عربستان درطول تاریخ
3-قاچاقچی های مواد مخدر
4-مکتشف بادمجان
5-راننده تاکسی هایی که نمی روند ضبط شان را درست کنند.
وصیت نامه تان چی است؟
اینجانب با سلامت کامل عقلی عرض می کنم که اگر در وصیت نامه ام آیتم ابلهانه ای به چشم خورد، اهالی فامیل حق دارند آن را کان لم یکن تلقی کنند. اما لطفا من را در شاهندشت به خاک بسپارید. ضمنا دوست دارم اگر بعد از 120 سال، اعضا و جوارح حقیر لایق پیوند است، اهدا شود. تبصره: دماغ من مطلقا به درد کسی نمی خورد. چون همین حالا و در عنفوان جوانی کار خودم را هم راه نمی اندازد اما صحت، سلامت و کارآمدی سایر اعضا را تضمین می کنم و جهت اثبات ادعای خود حاضر به شرکت در هرگونه معاینه فنی هستم. فقط استدعا دارم نهاد محترم، ارزیابی متناسبی با مورد اعزام بفرمایید.
یک نفر را می شناسید که سالم اما خیلی خیلی فقیر است ولی وانمود می کند پایش علیل است تا بیشتر مردم را تحت تاثیر قرار بدهد و بیشتر پول گیرش بیاید. بهش کمک می کنید یا نه؟
اول می زنم همان پایش را ناقص می کنم، بعدش پول می دهم.
آخرین چیزی که شما را تکان داد چی بود؟
آخرین چیزی که الان مرا به شدت تکان داد، همین سبقت احمقانه راننده است که در این لحظه که دارم با شما حرف می زنم، داشت من را به کشتن می داد.
اگر می توانستید یک نفر را در تاریخ بکشید، کی را می کشتید؟
یک کمی دیر پرسیدید. صدام حسین.
می توانید جایی، کسی یا چیزی را نام ببرید که زندگی تان را به دو قسمت قبل و بعد تقسیم کرده باشد؟
یک کارگردانی اتفاقی عکس من را دیده بود و گفته بود «این بیاید بازی کند». برای بازی در فیلم آن کارگردان خیلی اتفاقی انتخاب شدم و حتی بازی هم نکردم اما همان اتفاق باعث شد انگیزه پیدا کنم و بروم کلاس بازیگری. بعد از آن در مسیر دیگری قرار گرفتم و حالا تعریفم از خبر خوش فرق دارد چون هدفم عوض شده و چیزهای جدیدی خوشحالم می کند.
به نظرتان در تاریخ به کدام شخصیت ظلم شده و کی را تحویل گرفته اند؟ چرا؟
به خیلی ها ظلم شده؛ امیر کبیر، گالیله و ... ولی به نظرم آن سرباز خدا بیامرز یونانی را سر ماجرای ماراتن زیادی تحویل گرفته اند.
فکر می کنید خدا هیچ وقت شما را ببخشد؟ چرا؟
والا قولش را بهم داده، دیگر نمی دانم.
یک سوال خودتان طرح کنید و بهش جواب بدهید.
چی شد اینجوری شدی؟ به خدا نمی دانم!
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در شنبه 17 / 5برچسب:
,
ساعت
2:24 AM توسط هانیه شریفی
|